فرهنگ و هنر

اخبار فرهنگ و هنر.

آخرین و مهمترین و جالب ترین خبرهای فرهنگی و هنری را در صفحه فرهنگ و هنر مجله اینترنتی پادرا بخوانید.

معنی آتشین – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 5

معنی آتشین در فرهنگ عمید ۱. از جنس آتش. ۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰). ۳. سوزان. ۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره. ۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند. ۶. [مجاز] جان‌سوز؛ رنج‌آور: آب بزن بر حسد آتشین / باد در این خاک از او می‌رسد (مولوی۲: ۲۵۵). معنی آتشین در فرهنگ معین (تَ) (ص نسب .) آتشی ، از آتش […]

معنی آتل – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 6

معنی آتل در فرهنگ عمید هر نوع وسیلۀ محکم که برای ثابت نگه‌داشتن عضو آسیب‌دیده. معنی آتل در فرهنگ معین (تِ) [ فر. ] (اِ.) ابزاری برای ثابت نگه داشتن اندام شکسته بدن .

معنی آتلیه – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 6

معنی آتلیه در فرهنگ عمید کارگاهی که در آن یک یا چند هنرمند به کارهای هنری مشغول باشند. معنی آتلیه در فرهنگ معین (تُ یِّ) [ فر. ] ( اِ.) ۱ – کارگاه هنری که در آن چند هنرجو زیر نظر استاد به کار مشغولند. ۲ – جایی که در آن فعالیت هنری انجام می شود.

معنی آتو – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آتو در فرهنگ عمید ۱. در بازی ورق، ورق برنده. ۲. [عامیانه، مجاز] دستاویز؛ بهانه. معنی آتو در فرهنگ معین (اُ) [ روس . ] (اِ.) = اطو: ابزاری آهنی با یک صفحه صاف که به وسیله برق گرم می شود و با آن چین و چروک پارچه یا لباس را از بین ببرند.

معنی آتون – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آتون در فرهنگ عمید کوره. معنی آتون در فرهنگ معین (اَ) [ معر. ] ( اِ.) ۱ – تون ، گلخن ، گلخن گرمابه . ۲ – تنور گچ پز و نان پز، کوره آهک پزان . ۳ – آتشدان آهنین .

معنی آثار – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آثار در فرهنگ عمید نشانه‌ها. * آثار عِلوی: [قدیمی] پدیده‌های هواشناسی، مانند رعدوبرق، صاعقه، باران، برف، و باد؛ کائناتِ جَو. * آثار سِفلی: پدیده‌های زمین‌شناسی، مانند چشمه‌ها، آتش‌فشان‌ها، کوه‌ها، و معادن. معنی آثار در فرهنگ معین [ ع . ] ( اِ.) جِ اثر؛ نشانه ها.

معنی آجر – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آجر در فرهنگ عمید خشتی که در کورۀ آجرپزی به‌صورت مکعب مستطیل پخته شده باشد؛ خشت پخته. * آجر تراش: آجر تراشیده و ساییده که برای زینت در نمای ساختمان به کار می‌رود. * آجر جوش: آجر بسیار پخته و ناصاف و تیره‌رنگ که از ته کوره به ‌دست می‌آید و بیشتر در پی‌های ساختمان به کار می‌رود. * آجر ختایی: [قدیمی] نوعی آجر به اندازۀ ۲۰×۲۰ سانتی‌متر که بزرگ‌تر از آجر معمولی و […]

معنی آجل – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آجل در فرهنگ عمید ۱. آینده. ۲. دیرآینده. ۳. بامهلت؛ مدت‌دار. معنی آجل در فرهنگ معین (اَ جَ لّ) [ ع . ] (ص تف .) جلیل تر، بزرگوارتر.

معنی آجودان – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آجودان در فرهنگ عمید افسری که در خدمت افسر بالاتر از خود، مٲمور اجرای دستورهای او است. معنی آجودان در فرهنگ معین ( اَ) (اِ.) نک آجودان .

معنی آجیدن – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آجیدن در فرهنگ عمید ۱. فروکردن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی؛ بخیه زدن؛ سوزن زدن؛ سوراخ کردن. ۲. دندانه‌دار ساختن سطح چیزی، مثل دندانه‌ها و ناهمواری‌های سوهان یا سطح سنگ آسیا. معنی آجیدن در فرهنگ معین (دَ) (مص م .) سوزن زدن ، بخیه زدن ؛ فرو بردن سوزن ، درفش ، نیشتر و مانند آن در چیزی .

معنی آجیده – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آجیده در فرهنگ عمید ۱. فروکرده‌شده. ۲. بخیه. ۳. ناهمواری‌های سطح چیزی مثل ناهمواری سوهان. معنی آجیده در فرهنگ معین (دِ)۱ – (ص مف .) خلانیده ، سوزن فرو برده . ۲ – ( اِ.) بخیه ، ناهمواری های سطح چیزی .

معنی آجیل – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 7

معنی آجیل در فرهنگ عمید مخلوطی از خشکبار از قبیل پسته، فندق، بادام، نخودچی، تخم کدو، و تخم هندوانۀ تفت‌داده. معنی آجیل در فرهنگ معین ( اِ.) میوه خشک مرکب از پسته ، بادام ، فندق ، تخمه و مانند آن . ؛ ~ مشکل گشا آجیلی مرکب از هفت جزء (پسته ، فندق ، مغز بادام ، نخودچی ، کشمش ، خرماخارک ، توت خشکه ) که برای رفع مشکل نذر کنند و بخرند […]

معنی آجین – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آجین در فرهنگ عمید ۱. = آجیدن ۲. آجیده‌شده با (در ترکیب با کلمۀ دیگر): تیرآجین، شمع‌آجین. معنی آجین در فرهنگ معین (ص .) آجیده ، آژده .

معنی آچار – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آچار در فرهنگ عمید ۱. ترشی. ۲. هر چیز خوردنی که آن را در آب‌لیمو یا سرکه خیسانیده باشند و طعمش ترش شده باشد: آجیل آچار. ۳. چاشنی: آچار سخن چیست معانی و عبارت / نونو سخن آری چو فراز آمدت آچار (ناصرخسرو: ۳۷۷). معنی آچار در فرهنگ معین ( اِ.) ۱ – تُرشی ، چاشنی . ۲ – زمین پست و بلند و سراشیب . ۳ – درهم آمیخته .

معنی آچاردن – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 6

معنی آچاردن در فرهنگ عمید ۱. درهم آمیختن: فلک مر خاک را ای خاک‌خور در میوه و دانه / ز بهر تو به شور و چرب و شیرین می‌بیاچارد (ناصرخسرو: ۲۰۲). ۲. چاشنی و آچار به خوراک زدن. معنی آچاردن در فرهنگ معین (دَ) (مص ل .) ۱ – درهم آمیختن . ۲ – چاشنی به خوراک زدن .

معنی آچمز – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آچمز در فرهنگ عمید در شطرنج، حالت مهره‌ای که هرگاه آن را از برابر شاه بردارند شاه در حال کیش واقع شود بنابراین نمی‌توان آن را حرکت داد. معنی آچمز در فرهنگ معین (مَ) [ تر. ] ( اِ.)اصطلاحی است درشطرنج ، و حالت مهره ای که اگر آن را از جوار شاه بردارند، شاه کیش می شود.

معنی آحاد – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 5

معنی آحاد در فرهنگ عمید ۱. = احدْ ۲. (ریاضی) گروه اول اعداد، شامل عدد ۱ تا ۹؛ یکان. ۳. تک‌تک مردم. معنی آحاد در فرهنگ معین [ ع . ] ( اِ.) جِ احد؛ یکان ، یک ها. ۱ – افراد، اشخاص . ۲ – دسته اعداد نخستین از ۱ – تا ۹.

معنی آخ – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آخ در فرهنگ عمید کلمۀ افسوس که هنگام احساس درد و رنج یا اظهار تٲسف تلفظ می‌کنند؛ آه؛ وای. معنی آخ در فرهنگ معین (اَ خْ یا اَ خّ) [ ع . ] (اِ.) برادر. ج . اخوان .

معنی آخال – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آخال در فرهنگ عمید ۱. خاکروبه؛ آشغال. ۲. خاشاک. ۳. هرچیز دورافکندنی: از بس گل مجهول که در باغ بخندید / نزدیک همه‌کس گل معروف شد آخال (فرخی: ۲۱۸). معنی آخال در فرهنگ معین ( اِ.) ۱ – خاکروبه ، آشغال . ۲ – هر چیز دورانداختنی .

معنی آختن – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 7

معنی آختن در فرهنگ عمید برکشیدن، برآوردن و بیرون کشیدن چیزی، مثل بیرون کشیدن تیغ از غلاف. معنی آختن در فرهنگ معین (تَ) (مص م .) ۱ – بر آوردن ، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف ). ۲ – بالا بردن ، برافراشتن . ۳ – آماده و کوک کردن ساز.

معنی آخته – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آخته در فرهنگ عمید ۱. بیرون‌کشیده‌شده؛ آهیخته؛ برکشیده؛ برآورده. ۲. برافراشته: گرش بر فریدون بدی تاختن / امانش ندادی به تیغ آختن (سعدی۱: ۱۳۷)، ای که شمشیر جفا بر سر ما آخته‌ای / صلح کردیم که ما را سر پیکار تو نیست (سعدی۲: ۳۷۰). معنی آخته در فرهنگ معین (اَ تِ) [ تر. ] (ص . اِ.)انسان یا حیوانی که بیضه هایش را کشیده باشند،بی خایه . خواجه نیز گویند.

معنی آخر – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آخر در فرهنگ عمید ۱. [مقابلِ اول] قرارگرفته در پایان: نام تو کابتدای هر نام است / اول آغاز و آخر انجام است (نظامی۴: ۵۳۷). ۲. پسین؛ بازپسین؛ آخری؛ پایانی. ۳. (قید) سرانجام: آخر کار شوق دیدارم / سوی دیر مغان کشید عنان (هاتف: ۴۷). ۴. (شبه‌جمله) هنگام گلایه، تنبیه، تعجب، و توجه دادن به کار می‌رود: نه آخر تو مردی جهاندیده‌ای / بدونیک هرگونه‌ای دیده‌ای؟ (فردوسی۲: ۵۹۵). * آخر شدن: (مصدر لازم) به […]

معنی آخرالامر – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 4

معنی آخرالامر در فرهنگ عمید آخر کار؛ پایان ‌کار؛ عاقبت ‌کار؛ سرانجام. معنی آخرالامر در فرهنگ معین (خِ رَ یا رُ اَ) [ ع . ] (ق مر.) سرانجام ، آخرکار، عاقبت .

معنی آخرت – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 5

معنی آخرت در فرهنگ عمید ۱. بازپسین. ۲. جهانی که به اعتقاد دینداران مردم پس از زنده شدن به در آنجا وارد می‌شوند و به اعمال آن‌ها رسیدگی می‌شود؛ جهان دیگر؛ آن جهان؛ آن سرای. معنی آخرت در فرهنگ معین (خِ رَ) [ ع . ] ( اِ.) جهان دیگر، عقبی .

معنی آخردست – فرهنگ معین و عمید

اردیبهشت ۷, ۱۴۰۳۰ 5

معنی آخردست در فرهنگ عمید ۱. دست آخر؛ پایان کار. ۲. (اسم) پایین اتاق؛ صف نعال. ۳. نوبت آخر. ۴. سرانجام. معنی آخردست در فرهنگ معین (خَ. دَ) [ ع – فا. ] (اِمر.) ۱ – آخربار. ۲ – پایین اتاق .

×